loading...

نوشته های آسیه سلطانی

خورشید طلوع کرد. با انگشتانِ نورانی اش، رخسارِ گل را نوازش داد. گل از خجالت، سرخ شد و ازشادی گریست.از گریه‌ی گل، شبنمی‌حاصل شد.همه جا پر از حس زیبای هکر نستی شد....

بازدید : 17
سه شنبه 22 بهمن 1403 زمان : 14:16
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

نوشته های آسیه سلطانی

خورشید طلوع کرد.
با انگشتانِ نورانی اش، رخسارِ گل را نوازش داد.
گل از خجالت، سرخ شد و ازشادی گریست.
از گریه‌ی گل، شبنمی‌حاصل شد.
همه جا پر از حس زیبای هکر نستی شد.
و اینگونه بود که روز تازه‌‌‌ای آغاز شد.

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : -1

آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 158
  • بازدید کننده امروز : 157
  • باردید دیروز : 0
  • بازدید کننده دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 160
  • بازدید ماه : 168
  • بازدید سال : 1618
  • بازدید کلی : 1650
  • کدهای اختصاصی