loading...

نوشته های آسیه سلطانی

گفتی مزن حرفی تو از دیروز؛ امروز، اما منبا واژه‌هایت سوختم، دم بر نیاوردم؛ آتش زدی جانمسوزاندی و خاکسترم کردی. هر ذره از جان مرا آنگه بر اوج آن موج بلندی که تا ...

بازدید : 3
دوشنبه 28 ارديبهشت 1404 زمان : 1:56
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

نوشته های آسیه سلطانی

نوشته های آسیه سلطانی

گفتی مزن حرفی تو از دیروز؛
امروز، اما من
با واژه‌هایت سوختم،
دم بر نیاوردم؛
آتش زدی جانم
سوزاندی و خاکسترم کردی.

هر ذره از جان مرا آنگه
بر اوج آن موج بلندی که
تا آسمان می‌رفت
راحت، روان کردی...

...
اکنون که با دریا، شدم دریا،
با موج‌های کوچکی می‌آیم و آرام
همچون نسیمی‌می‌وزم بر تار گیسویت
برخیزد از آن تار مشکین، صد نوای تلخ
نسکافه ات آماده شد، اینک...
بنشین تو رو در روی من، جانا
نسکافه ات را نوش کن
این پرسش تلخ مرا بر یاد خود بسپار
روزی به وجدانت بده پاسخ:
«آخر چه کردم با تو، من‌‌‌ای دوست
کاری که در جبران آن کردی
از جنس قلبت نیست.
این کار را هرگز
با دشمنانت هم نمی‌کردی...»

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : -1

آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 1
  • بازدید کننده امروز : 1
  • باردید دیروز : 2
  • بازدید کننده دیروز : 3
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 72
  • بازدید ماه : 1
  • بازدید سال : 1451
  • بازدید کلی : 1483
  • کدهای اختصاصی